
منشور سخنان مقام معظم رهبری در مورد تهاجم فرهنگی (3)
چهارشنبه 95/03/19
غرق نشدن در مباحث نظری در باب تهاجم فرهنگی
- براى اینکه ما بتوانیم نسخهى درست پیشرفت را پیدا کنیم، چه لازم داریم؟ بحث نظرى. این، یکى از آن کارهایى است که شماها باید بکنید. پیشرفت یک کشور چیست؟ البته مقصودم این نیست که در بحثهاى ذهنى و باز بیفتیم و همینطور خودمان را معطل مباحث ذهنى بکنیم؛ مباحث تئوریک بدون توجه به خارج و واقعیات؛ نه، اینها را نمىخواهم، این غلط است.
- مثل اینکه در باب تهاجم فرهنگى ما یک روزى گفتیم دارد تهاجم فرهنگى انجام مىگیرد. این صحبت دوازده، سیزده سال قبل است. اگر از من مىخواستند که تهاجم فرهنگى را نشان بدهم، من که با چشم خودم کأنه دارم تهاجم فرهنگى را مىبینم، مىتوانستم موارد را نشان بدهم. در چندین سخنرانى نشان هم دادم؛ اما بعضیها شروع کردند به انکار تهاجم فرهنگى! و گفتند: نه آقا، چنین چیزى وجود ندارد!
- بنده به یاد بنىصدر افتادم. در اول جنگ تحمیلى عراق، دلسوزهاى محلى مىآمدند و مىگفتند عراقیها به خاک ما حمله کردند؛ به مرز ما نفوذ و تجاوز کردند. ما به بنى صدر مىگفتیم: رییس جمهور! شما چه خبر دارید؟ مىگویند عراقیها حمله کردند؛ مىگفت دروغ مىگویند؛ این سپاه براى اینکه خودش امکانات دست و پا کند، این حرفها را مىزند! آنها را متهم مىکردند. بعد هم به دهلران رفت - که هنوز آن وقت دهلران را نگرفته بودند - ایستاد و مصاحبه کرد؛ گفت: من الان در دهلرانم؛ مىگویند عراقیها آمدهاند؛ عراقیها کجایند؟! از دهلران بیرون آمد و دو ساعت بعد دهلران به وسیلهى عراقیها تصرف شد.
- بعضى اینطورىاند؛ چشمشان را روى هم مىگذارند؛ گفتند تهاجم فرهنگى نیست. بعد که قبول کردند تهاجم فرهنگى هست، به دنبال بحثهاى ذهنى رفتند! «تهاجم یعنى چه؟»، «فرهنگ یعنى چه؟»، «فرهنگى چه چیزهایى را شامل مىشود و چه چیزهایى را شامل نمىشود؟» ما به اینها چه کار داریم؟!
- نقل مىکنند قدیمها که در یک شهرى، یک سینما درست کرده بودند؛ یک عدهاى رفتند پیش عالم شهر - که آدم گوشهگیرى بود - تا وادارش کنند که با این سینما مخالفت کند. گفتند: آقا! در این شهر سینما ساختهاند، شما یک اقدامى بکنید. عالم یک فکرى کرد، گفت: حالا ببینیم این سىنُماست یا سىنَماست یا سىنماست! کدام درست است؟! بنا کردند بحث نظرى کردن که ضبط لفظ سینما را پیدا کنند! بنده طرفدار بحثهاى نظرى این طورى نیستم که برویم در آنها غرق بشویم؛ اما به هر حال باید بحثهاى نظرى انجام بگیرد تا معلوم شود که پیشرفت به چیست.[1]
در جبههی فرهنگی اگر دیر بجنبیم، گرفتار شدهایم
- در حال حاضر، یک جبههبندى عظیم فرهنگى که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانهها همراه است، مثل سیلى راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامى نیست. بسیج عمومى هم در آنجا هیچ تأثیرى ندارد. آثارش هم بهگونهیى است که تا به خود بیاییم، گرفتار شدهایم.
- مثل یک بمب شیمیایى نامحسوس و بدون سروصدا عمل مىکند. فرض کنید در محوطهیى یک بمب شیمیایى بیفتد که احدى نفهمد که این بمب در آنجا افتاد؛ ولى پس از هفت، هشت ساعت ببینند صورتها و دستهاى همه تاول زده است.
- الان در مدرسهها و داخل خیابانها و جبههها و حوزههاى علمیه و دانشگاههاى ما، ناگهان نشانههاى این تهاجم تبلیغى و فرهنگى را خواهید دید. الان مقدارى هم آن را مىبینید و بعداً هم بیشتر خواهد شد. یک کتاب چاپ مىشود، یک فیلم تولید مىشود و به صورت ویدئو داخل کشور مىآید و زمینهى چنین تهاجمى را فراهم مىکند.[2]
تهاجم فرهنگی از چه زمانی شروع شد؟
- این تهاجم فرهنگى، از چه وقت شروع شد؟ مشخصاً از دوران رضاخان شروع شد. البته قبل از او، مقدمات آن، فراهم شده بود. کارهاى فراوانى شده بود: روشنفکران وابسته، در داخل کشور ما کاشته شده بودند.
- نمىدانم آیا جوانان نسل ما و نسل انقلابى، تاریخچهى این صدوپنجاه، دویست سال را درست خواندهاند یا نه؟ من همهى دغدغهام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم. تاریخچهى این صدوپنجاه، دویست سال اخیر - از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگهاى ایران و روس به این طرف - را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است.
- انقلاب اسلامى که آمد، مثل مشتى به سینهى مهاجم خورد؛ او را عقب انداخت و تهاجم را متوقف کرد. در دوران اول انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهى، تغییرات اساسى در خلقیات خودشان احساس کردند: گذشت در بین مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکارى زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد - فرهنگ اینهاست؛ فرهنگ اسلامى اینهاست - جوان به فکر فعالیت و کار افتاد، دنبال تلاش رفت؛ خیلیها که به شهرنشینى عادت کرده بودند، به روستاها رفتند؛ گفتند: «بگذار کار کنیم. بگذار تولید کنیم.»؛ شبه کارهایى که به صورت گیاه هرزى در زندگى اقتصادى مردم رشد پیدا کرده بود کم شد.
- این، مربوط به یکى دو سال اول انقلاب بود. این، مربوط به همان زمانى است که تلاش روزبهروز دشمن براى پاشیدن بذر اخلاقیات منفى متوقف شده بود و یک گرایش و یک توجه به اسلام پیش آمده بود. مجدداً آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خلقیات اسلامى که در خمیرهى مردم ما بود، در آنان زنده شد.
- البته عمیق نبود. عمق، آن زمانى پیدا مىکند که روى موضوع، چند سالى کار شود. این فرصت پیش نیامد و آن تهاجم، بتدریج و به مرور، از سرگرفته شد.
- تهاجم، در اواسط دوران جنگ به وسیلهى ابزارهاى تبلیغى و گفتارهاى غلط و کجاندیشانه شروع شد و آن تهنشینها و رسوبهاى ذهنى و روحى خود ما مردم هم در تأثیرگذارىاش مؤثر بود. اما باز حرارت جنگ، مانع بود، تا جنگ تمام شد.
- بعد از جنگ، این جبههى جدید، به شکل جدى مشغول کار شد. دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهورى اسلامى را با تهاجم نظامى نمىشود از بین برد. محاسبهى قبلى، غلط از آب درآمده بود. دیدند با محاصرهى اقتصادى هم نمىشود. وقتى ملتى را محاصرهى اقتصادى کنند، اگر آن ملت یک ملت قانع، صبور، متکى به نفس و متوکل علىالله باشد، مگر شکست خواهد خورد؟! هرگز شکست نمىخورد!
- فهمیدند باید عقبهى ما را بمباران کنند. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این طور است که وقتى یک گروه نظامى، در جلو با دشمن مشغول جنگ است، غذایش از عقب مىآید، نیروى تازه نفس از عقب مىآید، ملزومات از عقب مىآید، نامهى دوستانه از پدر و مادر و یاران از عقب مىآید. عقبه تا سالم است، این نیروى در خط مقدم، مىتواند بجنگد. اگر دشمن آمد عقبهها را بمباران کرد؛ غذا از بین رفت، ملزومات از بین رفت، نیروى تازه نفس از بین رفت؛ نامهى «دست شما درد نکند» از بین رفت، پدر و مادر «زهى» و «مرحبا»گو از بین رفت؛ کسى که در جلو مبارزه مىکند، چطور قدرت مبارزه خواهد داشت؟! دو روز تلاش مىکند؛ ولى از بین خواهد رفت.
- عقبهى ما، در مبارزهى ملت ایران با قلدرى استکبار جهانى، عبارت بود از «فرهنگ» ما. منطقهى عقبهى ما عبارت بود از اخلاق اسلامى، توکل به خدا، ایمان و علاقهى به اسلام.[3]
- قبل از انقلاب، در زمینههاى فرهنگى، ما مقلد محض بودیم؛ اما بعد از انقلاب، تهاجم فرهنگى به عنوان یک خطر شناخته شد.[4]
- غفلت از روحیهى جهادى و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگى دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاى رسانهاى کشور، بىمبالاتى نسبت به حفظ بیتالمال؛ اینها گناهان ماست، اینها نقاط ضعف ماست. [5]
نمونههای واضح تهاجم فرهنگی
- وقتى استکبار جهانى به برکت انقلاب اسلامى، با رشد معنوى اسلام مواجه شد و در جبههى نظامى و سیاسى نتوانستند انقلاب و جمهورى اسلامى را بکوبند و شکست بدهند و خواستند به تهاجم فرهنگى دست بزنند، مزدور خودشان را وادار کردند تا به شخصیت رسول اکرم و نبى معظم اهانت بکند و شیطان صفتى، به دستور شیاطین زر و زور عالم، آن کتاب شیطانى را بنویسد که البته با پاسخ و عکسالعمل قاطع مسلمین عالم و در مقدم آنان، امام بزرگوار و رهبر عظیمالشأن و فقید ما مواجه شدند که به هدر بودن خون آن شیطان صفت و اعدام او حکم کردند.[6]
- در چند سال اخیر، انسان یک تهاجم مطبوعاتى و فرهنگى پلید و شومى را در اکناف عالم نسبت به شخصیت نبى اکرم (صلی الله علیه وآله)مشاهده مىکند. این کار مىتواند حساب شده باشد؛ چون به این نقطه توجه شده است که مسلمانان مىتوانند برگرد محور وجود مقدس نبىاکرم و اعتقاد و محبت و عشق به او جمع شوند. لذا آن مرکز را مورد مناقشه قرار مىدهند.[7]
- یکى از کارهاى دشمن، این شد که مجموعههاى مؤمن را منزوى کند. جوان، بىتجربه است. به مجرد اینکه ببیند در یک دستگاه رسمى کشور، دو نفر به او اخم کردند، به او بىاعتنایى کردند، او را تحقیر کردند؛ در حرکتش اثر مىگذارد و او را کند مىکند.
- وقتى یک فیلمساز، اثرش را به مراکزى مىبرد که مىتوانند از او استفاده کنند و کارى کنند که بتواند کارش را ادامه دهد؛ اما با بىاعتنایى به او مىگویند: «نه آقا؛ ما این را قبول نداریم. این طورش را قبول نداریم»، و بعد در همان حال ببیند انواع و اقسام کارهایى که از لحاظ مایههاى هنرى از کار او کمتر است اما چون مایهى اسلامى ندارد مورد قبول آنهاست؛ این جوان به خودى خود، منزوى و ناامید خواهد شد. من بارها از اعماق جان، قلبم براى این جوانان مؤمن و انقلابى، سوخته و گداخته است.
- عین همین قضیه را، این مجامع هنرى جهانى، با فیلمهاى ما، با نمایشنامههاى ما، با کارهاى ویژه کودک ما و موارد دیگر دارند. چطور کسى مىتواند چشمش را روى هم بگذارد و بگوید «اینها غیرسیاسىاند»؟! چرا در همهى این مواردى که اینها جایزه دادند، یک مورد اثر انقلابى وجود ندارد؟! ما فیلم انقلابى نداریم؟! ما شعر انقلابى نداریم؟! ما نمایشنامهى انقلابى نداریم؟! این همه فرآوردههاى انقلابى که جوانان ما درست کردند، هیچ کدام ارزش هنرى ندارد؟! بنده احتمال مىدهم اگر رویشان بشود، جایزهى نوبل را هم حاضرند به یکى از همین عناصر ضداسلامى و ضدانقلابى بدهند؛ براى اینکه آنها را در دنیا بزرگ کنند؛ براى اینکه عناصر انقلابى را منزوى کنند! این، تهاجم فرهنگى نیست؟![8]
سبک زندگی نمونهای از تهاجم فرهنگی
- عزت خوب است، اما تکبر بد است. رفتار و تعالیم ائمه (علیهم السّلام)اینطور است. خوب؛ در باب معارف و فرهنگ اسلامى، قضیه این گونه است. در همهى فرهنگها و تمدنها هم، چیزهایى «باید» و چیزهایى «نباید» است.
- هر ملتى بر حسب نیاز خود، چیزى را انتخاب مىکند. کسى حق ندارد به یک ملت دیگر بگوید: آقا! شما چرا با فلان چیز موافقید یا با فلان چیز مخالفید؟ بحث علمى جداست؛ بحث اعتقادى جداست. اما آنجا که ملتى با یک ملت دیگر حرف مىزند، این غلط است که بگویند: آقا! شما چرا - فرضا - در حالت غذا خوردن، مثل ما عمل نمىکنید؟ خوب؛ هر ملتى، عادت و فرهنگى خاص و باید و نبایدى دارد که معمولا برطبق نیازها شکل مىگیرد.
- امروز در دنیا، متأسفانه این عادت زشت وجود دارد که سردمداران و قدرتمندان نظامى و مالى دنیا - یعنى همین قدرتهاى استکبارى عالم - همهى ملتهاى دنیا را مورد اهانت قرار مىدهند که «شما چرا مثل ما زندگى و رفتار نمىکنید؟!» مسألهى تهاجم فرهنگى که بنده بارها بر آن تکیه کردهام، یک بخش عمدهاش مربوط به همین قضیه است.
- فرهنگ غربیها، درست یا نادرست، مال خودشان است. قانع نیستند به اینکه ملتهاى دیگر به آنها بگویند «فرهنگ شما مال خودتان باشد. ما به شما اعتراضى نمىکنیم که اینگونه زندگى مىکنید، لباس مىپوشید، رفتار مىکنید و چنین خلقیاتى دارید.» مىگویند: «ملتهاى دیگر باید مثل ما رفتار کنند و لباس بپوشند.»
- اگر بخواهیم حساب درست و نادرست را پیش بکشیم، بدیهى است که فرهنگ اسلامى و فرهنگى که از وحى الهى سرچشمه مىگیرد - یعنى فرهنگ ملتهاى اسلامى - درست و متقن است.
- بههرحال، با قطع نظر از اینکه کدام درست و کدام نادرست است، هر ملتى باید روى پاى خود بایستد و فرهنگ، عقاید، آداب و عاداتش را خودش انتخاب کند. هیچ قدرتى حق ندارد به ملتها بگوید «شما چرا اینگونه رفتار مىکنید، آنگونه رفتار نمىکنید؟» این غلط است.[9]
- کسانى که رژیم پهلوى را روى کار آوردند، هیچ کدام از شاخصههاى ملیت را حاضر نبودند تحمل کنند. البته ملیت ما از اول با اسلام آمیخته بود؛ وقتى با هویت ملى و شاخصههاى آن مبارزه مىکردند، قهراً مبارزهى با دین جزوش بود و چون دین و ایمان پشتوانهى همهى ارزشهاى انسانى است، طبعا با ایمان هم بشدت مخالفت مىکردند.
- این ها حاضر نشدند قبول کنند که ما حتى لباس محلى داشته باشیم. ما ایرانىها با چند هزار سال سابقه، لباس بومى نداریم و لباس محلى و بومىمان را نمىشناسیم، در حالىکه خیلى از کشورهاى دیگر دنیا دارند. البته لباس بومى، مانع پیشرفت هم نیست؛ اما ما نداریم؛ چون آنها نگذاشتند.
- این، عمل به همان توصیهیى است که مىگفت ایرانى باید از فرق سر تا نوک پا فرنگى شود! ببینید خودباختگى تا کجا. اینکه من همیشه مىگویم تهاجم فرهنگى، تهاجم فرهنگى این است.[10]
مبارزه برای استقلال فرهنگی
- مبارزه براى استقلال فرهنگى، از همهى انواع استقلالها سختتر است.
- من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگى» مىزنند. این ادعا راست است و خدا مىداند که راست است. بعضى نمىفهمند؛ یعنى صحنه را نمىبینند. کسى که صحنه را مىبیند، ملتفت است که دشمن چهکار مىکند و مىفهمد که شبیخون است، و چه شبیخونى هم هست!
- اگر دشمن با امواج خبرى وارد کشور ما شود؛ با رادیوهایش وارد کشور ما شود و حرفهایش را وارد کشور ما کند و در ذهن ملت اینطور وارد کند که «مبارزه خوب نیست؛ دفاع از اسلام فایدهاى ندارد؛ ایستادگى در مقابل دشمن ثمرى ندارد؛ هر چه زحمت بکشید و مبارزه کنید، ضرر کردهاید» آیا باز هم در مملکت ایران، مبارزهاى علیه دشمنان اسلام باقى خواهد بود؟! معلوم است که نه!
- خیلى از مسلمانان در دنیا هستند که با امریکا و دشمنان اسلام مبارزه نمىکنند. خیلى ملتها هستند که قرآن هم مىخوانند، نماز هم مىخوانند، عبادت هم مىکنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمىکنند که هیچ، با آنها دوستى هم مىکنند!
- اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتى که اعتقادى به مبارزه ندارد، امیدى به پیروزى ندارد، زهدى نسبت به جلوههاى شهوانى و مادى ندارد، تبدیل کند، پیروز شدهاست. اینجاست که مبارزهى فرهنگى، مبارزهاى واجبتر از واجب مىشود.[11]
- کسانى که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اینها به چیزى به نام استقلال ملى، هویت ملى، شخصیت و عزت ملى باور ندارند. تربیتهایشان طورى است که به آنها اجازه نمىدهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکبارى در یک کشور، چقدر براى یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم براى بعضى از آنها چندان اهمیت و ارزشى ندارد.
- اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعالیت مىکنند، تبلیغات مىکنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه مىدهند؛ اما دل متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانشآموزان و سایر قشرهاى مختلف جوان - هر جا هستند، درک مىکنند که براى یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکبارى بیگانه باشد.
- هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا براى ایران هیچ نقشهاى جز نقشهى استکبارى ندارد؛ یعنى بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه مىایستد. این، آن جهتگیرى ضد استبدادى ملت ایران است.[12]
دشمن اسلام بدون مبارزه میخواهد
- به کشورهاى دیگر نگاه کنید: مردم سایر کشورهاى اسلامى هم مسلمانند. نمىشود گفت که مردم فلان کشور، دین و ایمان درستى ندارند. حال اگر در بعضى کشورها، بر اثر بعضى عوامل، مردم دچار سستى ایمان باشند و برخى عادات غیر دینى داشته باشند، این یک حرف دیگر است. اما ایمان مردم، در غالب کشورهاى اسلامى، ایمان عمیقى است و مىشود شواهد این را پیدا کرد. اما همان مردم، در مقابل تهاجم فرهنگى دشمنان، در مقابل تهاجم سیاسى دشمنان، در مقابل تهاجم اقتصادى کمپانیهاى استکبارى دنیا و اگر روزى پیش آید در مقابل تهاجم نظامى دشمنان، هیچ کارى از دستشان بر نمىآید. چرا؟ چرا کشورهاى بزرگ و پرجمعیتى که در منطقهى خاورمیانه هستند و بعضى از همین کشورهاى پرجمعیت که با رژیم متجاوز صهیونیست همسایهاند، نمىتوانند این غدهى سرطانى را علاج کنند.[13]
- دشمن در تهاجم فرهنگى خود سعى مىکند مقاومت را در میان مردم ما از حیثیت و اعتبار بیندازد؛ در واقع مقاومتشکنى کند و سنگرها را از بین ببرد. مهمترین سنگر یک انسان، ایمان و انگیزه و عشق اوست. نباید اجازه دهید این سنگر را در دلها فرو بریزند و از بین ببرند.[14]
- هدف تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد.
پی نوشت ها :
[1] دیدار با دانشجویان 18/08/1385
[2] سخنرانى در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزهى علمیهى قم 07/09/1368
[3] بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور 21/05/1371
[4] 1389/11/15
[5] 1390/05/16
[6] سخنرانى رهبر معظم انقلاب در دیدار با میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى 24/7/1368
[7] بیانات در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت هفدهم ربیعالاول 31/03/1379
[8] بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور 21/05/1371
[9] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینى» حرم حضرت علىبنموسىالرضا(علیه السلام)03/01/1374
[10] بیانات در جمع کارکنان سازمان صدا و سیما 28/02/1383
[11] بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور، به مناسبت «روز کارگر» و «روز معلم» 15/02/1372
[12] بیانات در دیدار دانشجویان و دانشآموزان بهمناسبت سالروز تسخیر لانهى جاسوسى امریکا (روز ملى مبارزه با استکبار جهانى)12/08/1378
[13] بیانات در اجتماع بزرگ فرماندهان «نیروى مقاومت بسیج» سراسر کشور در دومین روز از «هفتهى بسیج» 30/08/1372
[14] بیانات در دیدار خانوادههاى شهداى نیروهاى مسلح 04/07/1380

ماه رمضان 95 – 2016 چه روزی است؟ تاریخ شروع و پایان
دوشنبه 95/03/17
برای ماه رمضان امسال خدا را بی نهایت شاکریم که از خزانه ی موهبت و الطاف بی کران خود بر ما منت نهاد تا دگرباره بتوانیم این ماه پر برکت و پر فضیلت را درک نماییم؛ ماهی که خداوند متعال در شأن آن می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی لناس و بینات من الهدی و الفرقان…»
“ماه رمضان ماهی است که در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن و هدایت و جدا ساختن حق از باطل، قرآن نازل شده است.” و در ادامه آیه می فرماید: «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه…» “پس هر که این ماه را دریابد، باید که در آن روزه بدارد.”
سایت آسمونی به جهت برنامه ریزی هموطنان گرامی تاریخ دقیق رمضان 95 را به صورت شمسی و میلادی اعلام میدارد:
شروع یا روز اول ماه مبارک رمضان سال 1437 قمری برابر با روز سه شنبه 18 خرداد 1395 خورشیدی و مصادف با 7 ژوئن 2016 میلادی میباشد.
پایان یا روز آخر ماه مبارک رمضان سال 1437 قمری برابر با روز سه شنبه 15 تیر 1395 خورشیدی و مصادف با 5 جولای 2016 میلادی میباشد.
.Ramadan in 2016 will start on Tuesday, the 7th of June and will continue for 30 days until Tuesday, the 5th of July
همه چیز در مورد ماه رمضان را با کلیک روی عنوان زیر بخوانید:
ماه رمضان
رمضان
رمضان در دین مبین اسلام یک مناسبت مذهبی است که در طول نهمین ماه قمری، “ماه رمضان” رخ میدهد. ماه رمضان نود و پنج 29 روز است، کتاب قرآن کریم در این ماه بر پیامبر اسلام (ص) فرود آمده است، در قرآن مستقیماً آمده است که کسانیکه ایمان آورده اند در این ماه روزه بگیرند.
واژهٔ رمضان
رمضان واژهای عربی است که از سه حرف اصلی «رمض» ساختهشدهاست. الرمض به معنای گرمای شدید، زمین سوزان، کوتاهبودن و جیرهاست.
بزرگی رمضان
این ماه به عنوان خجستهترین و بهترین ماه در اسلام شناخته میشود. از این ماه به عنوان ماه میهمانی خدا نیز نامبرده میشود. حدیثی نیز در این زمینه از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است:
“ماه رجب ماه خدا، ماه شعبان ماه من و اهل بیتم و ماه رمضان ماه مسلمانان است”
شب قدر (قرآن در آن شب بر پیامبر اسلام نازل شده است) نیز بنابر روایات در یکی از ۳ شب نوزدهم، بیستویکم یا بیستوسوم این ماه واقع شده است. رمضان با شروع ماه شوال پایان میپذیرد. در روز اول شوال نیز عید فطر برای جشن یک ماه روزهداری مسلمانان برپا میشود.
پرهیزهای رمضان
روزه : مهمترین پرهیز این ماه روزه است. روزه داران قبل از طلوع تا غروب آفتاب از خوردن و آشامیدن خودداری میکنند و سعی می کنند با کنترل خواستههای خود تزکیه نفس را تمرین و ملکه کنند. به جز خوردن و آشامیدن، آمیزش جنسی، دروغ گفتن در مورد پیامبر اسلام، فروبردن سر در آب، و رسیدن دود و غبار غلیظ به حلق نیز باعث باطل شدن روزه میشود.
ختم قرآن : برخی از مسلمانان مقید هستند که در ماه رمضان یک دوره قرآن را از اول تا آخر تلاوت نمایند.
روایات در باب ثواب قرائت قرآن در این ماه :
– روایت اول :
در کتاب بحارالانوار از امام جعفر صادق (ع) از پیامبر اسلام (ص) روایت آمده است که: «ماه رمضان ماه خدای عزوجل می باشد، و آن ماهی است که خداوند کارهای نیک را در آن دو چندان کند و بدیها را در آن محو سازد، ماه برکت، و ماه انابه و بازگشت، و ماه توبه و ماه آمرزش و ماه آزادی از آتش دوزخ، و کامیاب شدن به بهشت است . هان که در این ماه از هر حرامی خودداری کنید، و تلاوت قرآن را زیاد کنید. و حاجات خود را بخواهید، و به یاد پروردگارتان سرگرم باشید، و ماه رمضان نزد شما نباید همانند ماههای دیگر باشد، چرا که برای این ماه در پیشگاه خداوند حرمت و برتری بر دیگر ماهها است، و نباید در ماه رمضان روز روزه شما مانند روز غیر روزه شما باشد.»
– روایت دوم :
و از امام رضا (ع) روایت آمده است: «نیکی ها در ماه رمضان پذیرفته، و بدیها در آن آمرزیده است ، کسی که در ماه رمضان آیه ای از کتاب خداوند بخواند همانند کسی است که در ماههای دیگر قرآن را ختم کرده و کسی که در این ماه در روی برادر ایمانی خود بخندد (و او را خوشحال کند) در روز قیامت او را دیدار نکند جز آنکه در روی او بخندد (و او را خوشحال کند) و به بهشت مژدهاش دهد، و کسی که در این ماه به مؤمنی کمک می کند، خدای تعالی در هنگام عبور بر صراط کمکش کند در آن روزی که گامها بلغزد، و کسی که خشمش را در این ماه نگهدارد خداوند خشمش را در روز قیامت از او باز دارد. و کسی که درمانده اندوهگینی را دستگیری و نجات دهد، خداوند در روز قیامت او را از هراس بزرگ آن روز در امان دارد، و کسی که ستمدیده ای را در این ماه یاری کند، خدایش در دنیا بر دشمنانش یاری دهد، و در روز قیامت نیز هنگام حساب و در کنار میزان یاریش کند. ماه رمضان ماه برکت، ماه رحمت، ماه مغفرت، ماه توبه و ماه انابه و بازگشت به درگاه الهی است ، کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود در چه ماهی می خواهد آمرزیده شود؟ از خدا بخواهید در این ماه روزهتان را بپذیرد، و آخرین سال عمر شما قرار ندهد، و توفیق اطاعت خود را به شما دهد، و از نافرمانیش شما را نگهدارد، که براستی خداوند بهترین کسی است که از او درخواست کنند.»
– روایت سوم :
شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار و امالی به سندش از امام جعفر صادق (ع) روایت کرده نموده که: «هر چیزی را بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است.»
– روایت چهارم :
و از مجالس شیخ از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که گفته است:«براستی که در کتاب خدا ماهها نزد خدا دوازده ماه است . روزی که خداوند آسمانها و زمین را آفرید، پس نور و روشنی ماهها ماه رمضان است، و قلب ماه رمضان شب قدر است، و قرآن در شب اول ماه رمضان نازل گشته، پس با قرآن از این ماه استقبال کن .»
رمضان در قرآن
شَهْرُ رَمَضَانَ اَلَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدیً لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمْ الْشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیْضاً أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَی مَا هَدَیکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.«سوره بقره آیه ۱۸۵»
ترجمه فارسی آیه: ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده است. «و قرآن کتابی است که» هدایتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدایت و وسیله تشخیص حقّ از باطل است، پس هر کس از شما که این ماه را دریابد، باید روزه بگیرد. و آنکس که بیمار یا در سفر باشد، روزهای دیگری را به همان تعداد روزه بگیرد. خداوند برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد «این قضای روزه» برای آن است که شماره مقرّر روزها را تکمیل کنید وخدارا بر اینکه شما را هدایت کرده، به بزرگی یاد کنید، باشد که شکرگزار گردید.
تفاوت رمضان با دیگر ماه ها
به گفته پیامبر اسلام (ص) خواندن یک آیه از قرآن در این ماه مانند یک ختم قرآن است. به گفته امام علی بن ابیطالب (ع) خواب روزه دار عبادت است، سکوتش تسبیح است، دعایش پذیرفته و عملش دوبرابر است. همینطور در اسلام از رمضان با عنوان «ماه خدا» یاد شده است. از دیگر مزایای این ماه نسبت به ماه های دیگر این است که پیامبر اسلام گفته است که در این ماه درهای جهنم به روی مردم بسته و درهای بهشت باز می شود. همینطور در روایاتی آمده است که در این ماه شیطان در عرش خداوند زندانیست و در روایاتی آمده است که در زنجیر گرفتار شده است. یکی از دلایل دیگری که ماه رمضان را بهبود بخشیده است نسبت به دیگر ماه ها نزول قرآن در این ماه است. همچنین لازم به ذکر است که امام علی (ع) در این ماه به شهادت رسیده است.

جانبازی که سیل جمعیت هم مانع حضور او نشد/ خاک تبرکی که فقط چند ثانیه در هوا معلق می ماند و فضا را عطر آکین کرده بود
جمعه 95/03/14
مراسم تشییع و تدفین پیکر مطهر امام خمینی(ره) در سال1368 یکی از تلخ ترین خاطرات مردمی است که رهبر فرزانه خودرا ازدست دادند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از کلاس بیست، امام(ره) در ساعت 22 و 20 دقیقه روز شنبه سیزدهم خرداد 1368 به لقاءالله پیوست و شیفتگان خود را در سوگ فرو برد.
مراسم تشییع و تدفین پیکر مطهر امام خمینی(ره) در14 خرداد سال1368 یکی از تلخ ترین خاطرات مردمی است که رهبر فرزانه خودرا ادست دادند. شکوه و عظمت مراسم تشییع امام(ره) که نشان از شوق و علاقه مردم به ایشان را داشت، در طول سالیان سال بینظیر بوده است.
در سالگرد وفات امام راحل فرهنگیان استان گلستان خاطرات جالبی از 14 خرداد 68 بازگو کردند که در ادامه می خوانید.
رضا نظری فرهنگی گلستانی در سال 68 جوانی 20 ساله بود که به محض شنیدن خبر فوت امام خمینی(ره)بسیار متاثر شده و دواطلبانه با چندین نفر از همشهریان راهی تهران می شود.
وی می گوید: پدر واقعی خودمان را ازدست داده بودیم بغض همه مارا فرا گرفته بود، ضایعه دردناکی بود،ماندن و منتظر شدن را صلاح نمی دانستیم، حتی نمی توانستیم به درستی راه برویم، فقط می خواستیم هر طور که بود خود را به امام (ره) برسانیم تا دردهایمان التیام یابد.
خاک های ریخته شده فقط چندثانیه بیشتر نمی ماند
معاون سابق آموزش متوسطه آموزش و پرورش گلستان ادامه می دهد: جمعیت از مصلی نماز جمعه بود تا بهشت زهرا، میلیون ها نفر برای بدرقه بنیانگذار کبیر انقلاب، خود را ازدورترین نقاط کشور رسانده بودند.با سیل خروشان جمعیت همراه شدیم و خود را به بهشت زهرا رساندیم، آنجا نیز مملو از جمعیت بود، تا چشم کار می کرد مردان و زنان سیاه پوش و متاثر وعزادار، که سعی می کردند خودرا برای رسیدن به پیکر امام راحل برسانند.
تاچشم کار می کرد جمعیت بود؛یادم می آید جایی که در حال آماده کردن قبر ایشان بودند خاک های ریخته شده فقط چندثانیه بیشتر نمی ماند و هرکس برای تبرک اندکی بر می داشت.
جانبازی گلستانی عصای خود را پرت کردو دوان دوان برای تشییع می رفت
وی می گوید: آنجا به آقای« محمد خانی» از همشهریان و جانباز دفاع مقدس که ما را همراهی می کرد گفتم که نیاید ممکن است در فشار جمعیت تاب نیاورد اما ایشان عصای خود را درکنار خودرو تویوتایی انداخت و جلوتر از ما به صف عزاداران پیوست.
کانتینرهایی آورده و چند باری جایگاه دفن امام عوض شد چون ازدحام جمعیت نمی گذاشت بالگرد برزمین بنشیند با گذاشتن آن پیکر امام را برای دفن پایین آوردند.
جایگاه دفن امام مانند قبله مسلمان کعبه شده بود و سیل جمعیت آن را طواف می کرد؛ رحلت امام خمینی، غم جانکاه و اندوه بزرگی که ثانیه به ثانیه اش درد بود، اما نشان داد که همه مردم قدردان رهبر کبیر انقلاب بودند.
نسل جوان ما بهتر از زمان و دل در گرو انقلابند
این فرهنگی گلستانی تاکید می کند: راز بقای نظام نیزحضور مقام معظم رهبری است که بلافاصله بعد از بنیانگذار کبیر انقلاب انتخاب شدند و عمل به فرمان رهبر انقلابی و نائب برحق امام راحل واجب است؛ نظام برپایه انقلاب اسلامی بنا شده است، ما تابع ولایت فقیه باشیم.
وی افزاید: دشمن بیکار ننشسته و در همه حال دشمن برای نظام وجود شکل هجمه فرق کرده، نسل جوان ما بهتر از زمان و دل در گرو انقلابند. باید سازو کار مناسب را فراهم کنیم تا انقلابی بمانند.
پدرمان را ازدست داده بودیم
سید مرتضی حسینی ، فرهنگی گلستانی شهرستان کردکوی نیز 14 خرداد سال 68 را اینگونه باز می کند: کسی سر از پا نمی شناخت، حال و هوای دیگری داشتیم، من 24 ساله بودم و در تربیت معلم درس می خواندم ؛ وقتی فهمیدم انگار پدرمان را ازدست دادیم، از پدر بالاتر بودن، همان موقع به فکر افتادیم که برای وداع با امام باید برویم.
وی ادامه می دهد:فکر و ذهنمان رسیدن به مراسم تشییع آن حضرت بود و با دوستان فرهنگی مینی بوسی تهیه کردیم، حتی یادم می آید مادر یکی از همراهان مقداری نان هم برای ما قرار دادند چون اصلا به فکر خوردن غذا نبودیم و فقط می خواستیم هر طور شده خود را به امام (ره) برسانیم.
راننده مینی بوس ما اصلا نخوابید و فقط میرفت تا زودتر به امام (ره) برسد
این فرهنگی گلستانی می افزاید: راننده مینی بوس ما اصلا نخوابید و فقط میرفت تا زودتر به امام (ره) برسد، یادم هست، چشمان او کاسه خون شده بود هم از نخوابیدن ها و گریه کردن اما او می خواست هر طورشده ما را زودتر به تهران برساند.
شور جمعیت از مصلی تا بهشت زهرا آنچنان بود که حتی بالگرد نمی توانست به زمین بنشیند وچندین نقطه مختلف را اعلام کردند تا بتوانند امام (ره) را با بالگرد به پایین برسانند.
حسینی می گوید: یادم می آید حتی کفن حضرت امام(ره) در در اثر فشار جمعیت کفن امام (ره) پاره شد شور جمعیت نمی گذاشت، پارچه کفن حضرت امام (ره) را تغییر دادند؛ در تابوت محکمی گذاشتند و عصر همان روز به بهشت زهرا منتقل شدند و دفن شدند.
وی ادامه می دهد: مهامانان خارجی نیز از چندین کشور حضور داشتند که آقای حمزه جلالی رئیس سابق دانشگاه آزاد کردکوی با آنان مصاحبه و صحبت می کرد.
آنجا کسی در حال خود نبود، چندین نفر دراثر ازدحام این مراسم جان خود را ازدست داده بودند،
رحلت امام(ره) تلخ ترین خاطره ای برای ملت ایران بود بعد از انقلاب بود
ولی ا.. شهابی فرهنگی باسابقه گلستانی و فعال رسانه استان گلستان نیز درآن آن زمان بعنوان مربی پرورشی دراستان مشغول به خدمت بود.، می گوید: رحلت امام(ره) تلخ ترین خاطره ای برای ملت ایران بود بعد از انقلاب بود،زیرا مردم شاید پیش بینی نمی کردند که این اتفاق به این زودی بیفتد، ذهن مردم بر این باورد بود که امام برای همیشه انقلاب هستند.
وی با بیان اینکه ان لحظات و دقایق درک شدنی اما وصف شدنی نیست، ادامه داد: اخبار ارتحال امام بسیار ناگوار بود وتاثر عمومی را به شکل عمیق در بطن جامعه پدیدار کرد، بخصوص افرادی که پیش از انقلاب با نهضت امام همراهی داشتند و در جریان پیروزی انقلاب و یا مجموعه عزیزان انقلابی پیشگام تربودند سنگین تر بود و احساس خاصی داشتیم.
اخباری که خبر ارتحال امام را به اطلاع عموم مردم رسانده بود، در تاریخ این سرزمین یکی از خبرهای ماندگار است که درصدر قرار گرفت و بعنوان خبر تاریخی ماندگار شد .
در تشییع حضرت امام راحل برای مردم بعد مسافت وجود نداشت
فرهنگی با سابقه گلستانی می افزاید: در تشییع حضرت امام راحل برای مردم بعد مسافت وجود نداشت بخصوص جامعه فرهنگی که پیشگامان عرصه آگاهی ، انقلابی بودن و مانند یک رسانه پایدار عمل می کردندو نه تنها در مدارس بلکه در محلات و مساجد و مجمع حزبی و سیاسی محور مراسمات عزاداری و برنامه های فرهنگی نقش بی بدیل ایفا کردند.
فرهنگیان پرچم دار و برنامه ریز مراسمات حضرت امام و فعالیت های محلی بودند
بسیاری از فرهنگیان آرام و قرار نداشتند و به سمت تهران رهسپار شدندو با وجود اینکه زمان قطعی دفن چندان مشخص نبود اماهمه برای مراسم حضرت امام حضورمی یافتند و عزادری می کردند، براستی می توان گفت،فرهنگیان پرچم دار و برنامه ریز مراسمات حضرت امام و فعالیت های محلی بودند.
رسانه های خارجی جمعیت عزادران در مراسم تشـییـع بنیانگذار کبیر انقلاب را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زندند و امروز میلیون ها نفر در سراسر جهان نیز بر جمعیت میلیونی عزادار ایرانی اضافه شده اند.
به گزارش کلاس بیست، 14 خرداد 1368 شور هیجان به نقطه اوج خود رسیده بود الان درست 27 سال از غم انگیز ترین روز ایرانیان مسلمان می گذرد، اما شور و اشتیاق رسیدن به امام (ره) در نسل هایی که حتی امام ندیدهد اند بسیار زیاد است و برای رفتن به بارگاه ایشان لحظه شماری می کنند.

خاطره ای از یک رزمنده عاشق امام(ره)؛ رویای صادق یک رزمنده در 14 خرداد و عشق دیدار امام (ره)
جمعه 95/03/14
14 خرداد، سالگرد رحلت امام است و در گروهی که اعضای آن اکثرا از رزمندگان جنگ تحمیلی و از یادگاران امام و انقلاب هستند، یک خاطره شیوایی نظرم رو جلب کرد و اشک در چشمانم جاری شد. مشتاق بودم که بدانم این رویای صادق برای کیست و آیا الان هم امکان دسترسی به ایشان هست؟
از پروفایل شخصی کسی که این مطلب رو گذاشته بود پرسیدم و بعد از ساعاتی دیدم نوشته: دنبال چی هستی؟
خیلی خوشحال شدم و پاسخ دادم، کسی که این اتفاق برایش رخ داده ؟ کسی که چنین با عشق برایش نوشتید؟
جواب داد: اینجا نیست . در آبهای گرم خلیج فارس، در جزیره کیش هستند.
دیگه دیدار حضوری مقدور نبود و با لطف حجت یاری، راوی این خاطره زیبا، شماره این عاشق امام را گرفتم. البته با هماهنگی و رضایت خود این رزمنده دلاور.
زنگ زدم و با احترام سلام و عرض ادب کردم و از اینکه وقت ایشان رو گرفتم عذرخواهی کردم.
متواضع بود و بیان صادقی که حکایت از مصاحبه های رزمندگان اسلام درزمان دفاع مقدس و صدا و سیما را داشتند.
هنوز به روشنی به یاد دارم روایت فتح شهید آوینی و گزارش های دیگر عزیزانی که با سوزی غریب در خطوط مقدم حاضر بودند و لحظه به لحظه موقعیت ها و رشادت های رزمندگان مناطق عملیاتی را ارسال می کردند. یادشان گرامی باد
گفتم: شما حسن رضایی هستید؟ و جواب داد در خدمتم، به آرامی از خاطره ای که دوستشون نوشته بودند، و من تمایل داشتم از زبان خودشان با جزئیات بیان کنند، پرسیدم.
رضایی ، مثل رزمندگان قدیم آرام بود و هنوز در لابه لای کلماتش می توانستی گل سرخ عشق و شور به اسلام و نظام را بچینی و هنوز به همان تازگی و صادقانه بود.
گفتم: معرفی خودتان و اینکه کجا بودید زمان جنگ و سال 68؟
گفت: حسن رضایی هستم . در جزیره کیش مشغول کارم و در زمان جنگ در همدان، لشکر انصار الحسین(ع) بودم و گردان غواصی لشکر 32 در انصار همدان
مدت حضورتان در جبهه ها را بیان می کنید؟
رزمنده اسلام ادامه داد: کربلای 4 و در شلمچه هم بودم و در عملیات مرصاد و جبهه های غرب کشور در حال خدمت بودیم.
از شب رحلت امام چه خاطره ای دارید؟
رضایی جواب داد: 13 خرداد 1368 بود. منطقه سر پل ذهاب، پادگان ابوذر بودم و احساس عجیبی داشتم. یک حس دلشوره و نگرانی ، سرم به شدت درد می کرد و بی حوصله بودم . با بی قراری رفتم به اتاق بهداری ، تنها جایی که آرامش خاصی داشت و کسی زیاد به این اتاق مراجعه نمی کرد.
قرص آرام بخشی خوردم و در گوشه ای دراز کشیدم و هنوز اون احساس بد را داشتم و افکاری که نا خودآگاه نگرانم می کرد. چشمانم را بستم و بعد از مدتی به خواب رفته بودم نمی دانم چند ساعت خوابیدم و چقدر دوستانم به دنبالم گشته بودند.
در اون زمانی که بچه ها در پی پیدا کردن من بودند و من بی خبر از همه جا در خوابی عمیق بودم. خواب دیدم که همه به داخل چادرهایی که در جلوی ساختمان غواصی هست حرکت می کردند. چادرهایی که برای اجرای مراسمات نصب کرده بودیم و حالت تکیه هایی که در ایام محرم برای عزاداری امام حسین(ع) نصب می شود ، را داشت.
دیدم بچه های پادگان، وقتی وارد آن چادرها می شوند، از طرف دیگر چادر با لباسهای مشکی بلندی که به تن داشتند به حالت دسته های عزاداری ، بیرون می آمدند و بر سر و سینه می زدند و نوحه سرایی می کردند. صدای شیون و عزاداری آنها در خواب، هنوز یادم هست.
برایم عجیب بود که نه ایام محرم است و نه شهادت یکی از ائمه . پس چرا عزاداری می کنند؟ در همان لحظات بود که بچه ها پس از گشتن زیاد، از پنجره اتاق بهداری به داخل آمده بودند و دیدم که مرا صدا می کنند و یکی از دوستانم با حالتی سرشار از اندوه گفت: کجایی بیا که بی امام شدیم و امام به رحمت خدا رفته.
هنوز باورم نمی شد و فکر می کردم که در خواب هستم و شوکه شده بودم . آن لحظه را هنوز خوب درک نمی کردم و در سرم غوغایی بود. حالت آرامشم را از دست دادم و به محوطه آمدم و خبر تلخی که آقای حیاتی در خبر اعلام کرد را گوش می کردم و اشک از دیدگانم جاری بود . هنوز قدرت حرف زدن را نداشتم و مبهوت خوابی که دیده بودم و این حالت بچه های پادگان ، یک رویای صادقانه و لحظه به لحظه تکرار همان تصاویر مبهم در سرم بود.
به دلیل آماده باش و حالت نظامی نتوانستیم در تهران برای مراسم تشییع پیکر پاک امام راحل حاضر شویم و این برایم بسیار تاسف و ناراحتی داشت و غمگین از اینکه چقدر آرزوی دیدار چهره چون ماه امام بر دلهایمان ماند و حالا حتی بعد از فراقش هم نتوانستم به بدرقه اش بروم.
برنامه که از تلویزیون پخش می شد همه بدون سر و صدایی و مبهوت نگاه می کردند و اشک آرام بر گونه ها می غلطید و حسرت اینکه حداقل می شد در مراسم باشیم.
زمان بسیار تلخی بود و خیلی سخت گذشت تا روز چهلم رحلت امام(ره) توانستم در مراسم حضور داشته باشم.
لرزش صدایش کاملا معلوم بود و من مبهوت بیان شیوای ایشان بودم وهیچ نگفتم، رضایی یادی کرد از همرزمان جاویدش ، گویی از غافله ای جا مانده با حسرت می گفت: علی اصغر سماوات و علی محمدی زیرک از دوستان بسیار خوبی بودند که چون امام شهدا ماندن و جسم فرشی را تحمل نکردند و به سوی معبود خویش عاشقانه پر گشودند و تا ابد زنده شدند.
بعد از کمی آرامش و یک نفس عمیق گفت: خدا ان شاءالله لیاقت عنایت کند که از سربازان امام زمان باشیم و زیر پرچم ولایت انجام وظیفه کنیم و سعادت دیدار از نزدیک رهبر عزیزمان را داشته باشیم و از مدافعان حرم باشیم.
دیگر هیچ نگفت و ازدور کاملا می توانستی حس یک عاشق را درک کنی ، عشقی حقیقی که همیشه جاودانه است و خوشا آنانی که حقیقت را یافتند و بی قرار در انتظار وصال هستند و کاش همیشه باشند این اسناد ایثارها و گنج های گران ایران انقلابی و اسلامی ما که نشانه های عشق و شهادتند و از یادگاران امام (ره) .
کاش آرزوی این رزمنده ای که غریبانه جنگید و از کشور دفاع کرد و در جغرافیای دور ایران زندگی می کند براورده شود.
آرزویش دیدار رهبر و مولای خود داشت و هر لحظه دعایش سلامتی مقام معظم رهبری بود.
یادتان گرامی باد ای سلحشوران عاشق
یادداشتی از طاهره حاجیلو

بسیج، بهترین مکان برای ارائه ایده های نو و نخبه پروری است
سه شنبه 95/03/11
سرگرد حسن بهادری یکتا در گردهمایی مدیران کارگروههای مجمع بسیج و اقشار و فرماندهان پایگاهها و نخبگان بسیج شهرستان فامنین گفت: بسیج مکانی برای ارائه ایده های نو در راستای دغدغه های مقام معظم رهبری است و با برنامه ریزی و پیگیری مسائل و مشکلات جامعه با کمک افراد ولایی و توانمند و متخصص در رشته های مختلف، می توان بهره مند شد. بسیج بهترین مکان برای نخبه سازی و نخبه پروری است.
وی افزود: با حضور صمیمی صاحب نظران و مدیریت مناسب بر کارگروهها می توانیم مسائل مربوط به شهرستان را شناسایی کنیم و با آسیب شناسی و تحقیق در منطقه و دخیل کردن اقشار مختلف مردم در حل مشکلات به راهکارهای مناسبی برسیم. و موفقیت مجامع اجرایی در گرو تدابیر متعالی کارگروهها می باشد.
سرگرد بهادری با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری در باره اقتصادمقاومتی بیان کرد: بندهای مختلف فرمایشات رهبر عزیزمان، نکات ریز و همه جانبه در بحث اقتصاد را اشاره کرده است و یک بسیجی ولایی حتما باید با مطالعه دقیق آن بتواند اهداف خود را شناسایی نماید و برای رسیدن به آن تلاش کند .
فرمانده سپاه ناحیه فامنین ادامه داد: همه بسیجیان پیروان ولایت هستند و با آرمانهای نظام و اهداف نظام آشنایی کامل دارند و با افتخار در این قشر عظیم انقلابی شرکت می کنند و باید مسائل ولایت مداری و استکبار ستیزی را در دید نوجوانان و نسل نو تداوم ببخشیم و راه مقابله با آسیبها و جنگ نرم دشمن را بشناسیم و به تهدیدات و نفوذ فرهنگی ، اهمیت دهیم و در برابر ترفندهای دشمنان اسلام طرح داشته باشیم.
بهادری در پایان با تبریک ایامی که گذشت و مصادف بود با میلاد با سعادت منجی عالم بشریت(عج) و سوم خرداد روز آزاد سازی خرمشهر، از زحمات تمام مردم و خصوصا بسیجیان در اجرای برنامه های متنوع جشن ها و یادواره ها تقدیر کردند و با توجه به توسل مردم فهیم شهرستان به اهل بیت (علیها سلام) اذعان کرد: انتظار از مجامع بسیج، دلسوزی برای منطقه و خصوصا جوانان است . باید به مسئله فرهنگ سازی در شهرستان در راستای سبک زندگی اسلامی بپردازیم و روحیه شهادت طلبی و ایثار جوانان را ستایش کنیم . باشد که با توکل بر خدا بتوانیم در مسیر رضای خدا قدم برداریم.